مستان خدا را ز مقامات مپرسید
با زاهد رعنا خبر از عشق مگوئید
از صوفی بی ذوق ز حالات مپرسید
غیر از خبر شاهد و میخانه و مطرب
مطلق سخن از پیر خرابات مپرسید
جز موسی وقتی که بود کامل دوران
از طور و تجلی و ز میقات مپرسید
در قید خودی مانده بمطلق نبرد پی
محجوب صفت را خبر از ذات مپرسید
هر ذره گر از مهر رخش آیت خاص است
چون یار عیانست ز آیات مپرسید
از باده پرستان خراباتی قلاش
از مسجد و او راد و ز طاعات مپرسید
از عارف بینا که جهان مظهر حق دید
از خلوت و از نور و ز طامات مپرسید
از گم شده کوی فنا همچو اسیری
از دیر و خرابات و مناجات مپرسید
اسیری لاهیجی