بریخت ساقی وحدت می محبت پاک

بریخت ساقی وحدت می محبت پاک
بجام سینه دردی کشان منزل خاک
بنور معرفت ار هست چشم دل روشن
بگوش جان شنو آخر خطاب مالولاک
جمال روی تو آخر چنانچه هست، بگو
که جز درآینه ما کجا کنی ادراک
مگر که یار درآید بخانه دل من
سزای سینه ز خاشاک غیر کردم پاک
نقاب زلف برویت چه خوب افکندی
لکنت احرق لولا فعلت ذاک کذاک
بهر چه بنگرم از غایت نظربازی
رایت وجهک فیه ولانظرت سواک
مدار و مرکز دور دایری توازآن
اسیریا بتو کردند انجم و افلاک
اسیری لاهیجی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *