در حقیقت عارفان را پیشوایی میکنم
گر شدم بیگانه از جان و جهان در عشق او
لیک با جانان همیشه آشنایی میکنم
گرچه در صورت گدا و رند و قلاش آمدم
لیک در معنی به عالم پادشایی میکنم
پادشاه ملک فقرم تخت استغنا مراست
چون گدایان بر درِ او گر گدایی میکنم
تا گرفتارم به مایی در شمایی کی رسم
چون شدم آزاده از مایی شمایی میکنم
زاهد از تقلید منشین در پس در بیش ازین
خانه تحقیق را چون دَرگشایی میکنم
از دم عیسای عرفان مردگان جهل را
ای اسیری روحبخشی جانفزایی میکنم
اسیری لاهیجی