روزی که یار روی نماید قیامت است
یکدم لقا ز دولت دنیا مرا به است
دیدن جمال دوست عجایب سعادت است
زاهد بهشت جوید و عاشق لقای یار
باهریک این نصیب ز قسمت حوالت است
خوبان ماه رو که دل از عاشقان برند
حسن همه ز مصحف روی تو آیت است
برتر ز هر دو کون دلم را مقامهاست
حالات عاشقان تو یارب چه حالت است
زاهداگر چه عاشق حور و بهشت شد
ما را بعشق روی تو زآنهافراغت است
ما جان و دل بروی تو ایثار کرده ایم
از روی تو هنوز ازینم خجالت است
واقف نگشت کس ز کماهی سر عشق
اسرار عشق را نه بدایت نه غایت است
مفتی اسیریا بفتاوای ذوق عشق
با تو اگر نزاع کند از جهالت است
اسیری لاهیجی