ز شوق روی جانان آنچنانم

ز شوق روی جانان آنچنانم
که سر از پاو پا از سر ندانم
چنان مستغرقم در بحر وحدت
که از کثرت بکلی برکرانم
چو از خود فانی و باقی باویم
ازآن هم جسم و هم جان جهانم
موالید و عناصر غیر ما نیست
حقیقت هم زمین و آسمانم
نمود ما بود بود دو عالم
گهی پیدا و دیگر دم نهانم
گهی در صورت قهرم گهی لطف
گهی کافر گهی مؤمن ازآنم
گهی آزاده از هر قید و گاهی
اسیری گه چنین و گه چنانم
اسیری لاهیجی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *