زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد

زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد
هزار عشوه و ناز و کرشمه ها دارد
بنور طلعت خوبش چه دل که حیرانست
بدام زلف چه جانها که مبتلا دارد
جمال بیحد و مهر و وفای بی غایت
کمال صورت و معنی جدا جدا دارد
مراد عاشق مهجور وصل معشوق است
چه وایه که دل و جان بی نوا دارد
بغیر یار نداریم ما ز یار طلب
اگر جفا کند آن یار و گر وفا دارد
بغمزه جان و دل و دین ما بغارت برد
ندانمش که دگر دیده بر چه ها دارد
ز باده لب لعل حیات بخش حبیب
چه شور و مستی و غوغا که جان ما دارد
بیا و جان و جهان در قمار عشق بباز
که درد عاشق بیدل همین دوا دارد
نظر بهر چه کنم حسن تست منظورم
ببین که جان اسیری نظر کجا دارد
اسیری لاهیجی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *