بود همه جهان بحقیقت نمود اوست
مقصود آفرینش عالم جز او نبود
هستی هر دو کون طفیل وجود اوست
وصف جمال ماه رخان در قرون و دهر
مطرب بهر زمانه که سراید سرود اوست
تسبیح کاینات جهانرا بگوش هوش
بشنو یقین که جمله ثنا و درود اوست
این سلطنت نگر که سلاطین ملک دین
هر یک بهر زمانه ز خیل جنود اوست
فیض علوم و رحمت عام جهانیان
یک قطره ز قلزم زخار جود اوست
غافل مشو اسیری و بنگر که بیگمان
بود و نمود جمله بتحقیق بود اوست
اسیری لاهیجی