ای آرزوی جان و دل از ما جدامشو
بی درد عشق قیمت دل کی شود پدید
دل را که عشق نیست نیرزد به نیم جو
مطرب حدیث عشق سراید ببانگ ساز
ز آواز نی روایت سر خدا شنو
بی روی تو دمی دل ما را قرار نیست
ای دلنواز از براین بیدلان مرو
تشبیه آفتاب برویت نمود راست
کج بود نسبت خم ابرو بماه نو
با یاد دوست مونس و همراه عشق باش
اندر پی هوا و هوس بیش ازین مدو
مست است ورند جان اسیری و پاکباز
با هر که نرد عشق ببازد برد گرو
اسیری لاهیجی