هر دو عالم جلوه رخسار اوست
مائی ما شد حجاب راه ما
ور نه دایم یار با ما روبروست
در خمارم ساقیا جامی بیار
زان شراب مست کان بی رنگ و بوست
نقش غیر از لوح دل شویم بمی
چون درین کو، راه رندان شست و شوست
دلبر ما در میان جان ماست
جان ز غفلت هر طرف در جست و جوست
در کنشت و مسجد و میخانه ها
از حدیث عشق جانان گفت و گوست
شد اسیری مست و شیدای جهان
چون تجلی کرد حسن روی دوست
اسیری لاهیجی