بوی بهشت در همه عالم دمیده است
صبح است و جامه چاک زدی درمی صبوح
صبحی چنین ز جیب فلک کم دمیده است
حور و فرشته را اگر از جان سرشته اند
بوی محبت از گل آدم دمیده است
در حیرتم ز مهر خطت از دل رقیب
کز سنگ خاره سبزه خرم دمیده است
اهلی درین چمن مشو از خار غم ملول
زان رو که خار و گل همه با هم دمیده است
اهلی شیرازی