لاجرم تعریف بیش از حد کسان را گم کند
وه چه شوق است اینکه میخواهم جهان بین مرا
توسنت با خاک ره یکسان بزیرسم کند
وقت نیک و بد چه باشد جام می در گردش آر
تنک عیش آنکس که کار از گردش انجم کند
عمر من در پای خم بگذشت و گر وقتم رسد
دوستی خواهم که خاکم هم به پای خُم کند
از سگان کوی او اهلی چو قدر خود شناخت
شرم میدارد که خود را داخل مردم کند
اهلی شیرازی