جانی که دادنی است بروی نیاز به
بر باد فتنه اطلس گل زود میرود
چونسرو ژنده پوشی و عمر دراز به
جاییکه میتوان بسگ او رفیق شد
آنجا اگر فرشته بود احتراز به
گر مرگ لازم است به خامی چرا رویم
جان سوختن چو شمع بسوز و گداز به
بهر خدا مبند در ای پیر میفروش
بر روی عاشقان در میخانه باز به
زاهد تو و نماز که ما را نیاز بس
در حضرت کریم نیاز از نماز به
اهلی صبور باش که زخم دل ترا
آخر بلطف خویش کند چاره ساز به
اهلی شیرازی