چو باد یک نفسم بی تو استقامت نیست
به جرم عشق اگر من سزای سوختنم
تو خود بسوز مرا حاجت قیامت نیست
بجان دوست که گر صد هزار سرو بود
بناز و شیوه یکی چون تو سرو قامت نیست
درین خرابه که خار ملامت است همه
بجز طریق محبت ره سلامت نیست
ندانمت ز چه کیشی چه دینت آیین است
که چشم مست تو از کشتنش ندامت نیست
ز پیر میکده اهلی، طلب جوانمردی
که شیخ صومعه را هرگز این کرامت نیست
اهلی شیرازی