سوختم چند چو برق آیی و چون باد روی

سوختم چند چو برق آیی و چون باد روی
من بصد فتنه گرفتار و تو آزادی روی
میکنی جور و جفا تا نکنم یاد تو لیک
تو نه آنی که بجور و ستم از یاد روی
مردم از ناله مردم بکسان جور مکن
هم مرا سوز اگر از پی بیداد روی
ایخوش آندم که چو بازیچه طفلان گشتم
سوی من خنده زنان آیی و دلشاد روی
از پی پرسش اهلی چه کنی رنجه قدم
ترسم آزرده ز بس ناله و فریاد روی
اهلی شیرازی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *