عالم چو آفتاب پر از نور کرده‌ای

عالم چو آفتاب پر از نور کرده‌ای
ما را چو سایه از بر خود دور کرده‌ای
ای مست نرگس تو جهانی ز جام عیش
ما را به زهر چشم چه مخمور کرده‌ای
یک ذره نیست در دلت ای آفتاب مهر
خود را به مهر بهر چه مشهور کرده‌ای
آخر سگ توایم چرا ز آستان وصل
ما را به سنگ تفرقه مهجور کرده‌ای
بازآ که دست هجر ز بنیاد می‌کند
جان خراب را که تو معمور کرده‌ای
مردم ز رشک آینه از وی چه دیده‌ای
کآن را همیشه مونس و منظور کرده‌ای
اهلی به خواجگی ز ره بندگی رسید
آزاد خویش را به چه دستور کرده‌ای؟
اهلی شیرازی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *