مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است
گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک
حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است
زنگ از دلم ببرد جمالش که از صفا
چون حسن صادقان همه حسن و صباحت است
ما درد پروریم و نیاز آر آرزو
مره م نمی خرد دل ما تا جراحت است
اهلی حکایت غم دل شرح می دهد
او را ز گفتگو نه هوای فصاحت است
اهلی شیرازی