آنرا که تاب لطف نباشد چه جای جور
صاحب هوس گدایی لطف از تو میکند
صاحب نظر ز شوق تو باشد گدای جور
کافر دلم نگشت مسلمان به شصت سال
با آنکه میکشد ز بتان منتهای جور
نقد وفا بخاک ره افتد ز دست غیر
با گنج عشق اگر نبود اژدهای جور
اهلی اگرچه مهر و وفا از بتان خوش است
جان میرسد بکعبه شوق از صفای جور
اهلی شیرازی