تا زخود غایب شدم دیدم که در دل حاضرند
از فریب مردم چشم بتان ایمن مباش
کاین سیه دل مردمان هم کافر و هم ساحرند
جز سر تسلیم در پای بتان نتوان نهاد
چون بکشتن حاکم و برزنده کردن قادرند
صبر بی شیرین لبان تلخ است اما چاره نیست
دردمندان بلا خواهی نخواهی صابرند
پیش ما نادیده زاهد وصف حورعین مکن
گرچه پنهانند از چشم تو بر ما ظاهرند
اهلی از هجر پری رویان نشاید ناله کرد
هر کجا هستند بر حال دل ما ناظرند
اهلی شیرازی