قبله مقصود هم رو سوی او میآورد
در ره طاعت چو اصل حقپرستی شد سجود
ای خوش آنکو سجده بر روی نکو میآورد
روز وصلش زان نگویم حرف هجران کاین حدیث
تلخی آن زهر بازم در گلو میآورد
صد ره از دست غم آن آرزوی جان بخشم
میروم زان کوی و یازم آرزو میآورد
مست من پیش حریفان گر نهد باری سری
ظن مبر اهلی که با کس سر فرو میآورد
اهلی شیرازی