اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگهداری

اگر تن را نه در اول ز بالیدن نگهداری

چو ماه آخر چسان از رنج کاهیدن نگهداری

خزان پیریت گردد بهار نوجوانیها

چو پای سرو خود را گر ز لغزیدن نگهداری

تلاش منصب بیداری دل در دل شب کن

چه حاصل دیده ات را گر ز خوابیدن نگهداری

چه گل ها خوبخود ریزد به دامان تمنایت

دمی دست هوس را گر ز گل چیدن نگهداری

به رنگ غنچه دایم مایه دار نقد خود باشی

چو گل گر خویش را از هرزه خندیدن نگهداری

شود جویا به عیب خویشتن چشم دلت بینا

اگر خود را ز عیب مردمان دیدن نگهداری

جویای تبریزی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *