چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید

چون برقع مشکین ز رخ آل گشاید

از پلک و مژه دیده پر و بال گشاید

در فکر خموشی پر پرواز خیال است

اندیشه ام از بستن لب بال گشاید

از نقش قدم چون کمر جلوه ببندی

صد چشم به راه تو ز دنبال گشاید

آیینهٔ دل ساغر خون گشت زچشمی

کز شوخی مژگان رگ تمثال گشاید

جویا غزل فکرت عالی نسب است این

از دل گر هم عقدهٔ تبخال گشاید

جویای تبریزی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *