روز و شب با دیدهٔ خونبار می باید گریست
می کند اغیار منع گریه در یاد حسین
غم دو چندان شد کنون بسیار می باید گریست
سهل باشد گر کنارت تر شد از جوش سرشک
خون دل هم رنگ دریابار می باید گریست
همچو آن ظرف سفالینی که نم بیرون دهد
با همه اعضا در این غم زار می باید گریست
کی تواند چشم تر آبی زند بر آتشم
با دلی از خون غم سرشار می باید گریست
کم نبود این فتنه کز وی زاد بر روی زمین
مادر ایام را بسیار می باید گریست
همچنان کز غنچه ها جویا فتد شبنم بخاک
هر سحرگه با دل افگار می باید گریست
جویای تبریزی