کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ

کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ

چو شعله خونش ازان زد زبانه از رگ سنگ

رضا بخوردن خون دادایم این و آن هم نیست

رسانده روزی ما را زمانه از رگ سنگ

چو نبض در طپش آید ز شوق اگر سازند

خدنگ آن مژه ها را نشانه از رگ سنگ

نه لاله است که جوشد چو خون ز سینهٔ کوه

کشیده آتش شوقش زبانه از رگ سنگ

بگو به بینش، جویا! چطور قافیه ایست؟

فسانه از رگ سنگ و بهانه از رگ سنگ

جویای تبریزی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *