در دل تنگم حباب آسا نفس پیچیده است
می چکد خون نیاز عاشق از بال و پرت
ای کبوتر نامه را دست چه کس پیچیده است
از زمین تا آسمان آوازهٔ بیداد اوست
ناله ام در تنگنای این قفس پیچیده است
تا دل صد چاک ر ا دردت به شور آورده است
در فضای سینه آواز جرس پیچیده است
شب، شراری در دل از گرمی خوی او فتاد
بر سراپا آتشم مانند خس پیچیده است
بادهٔ غفلت ز هوشش برد تا صبح نشور
بر تو بیجا اینقدر جویا عسس پیچیده است
جویای تبریزی