به حیرتم که ز گلشن چه چیز می‌خواهم

به حیرتم که ز گلشن چه چیز می‌خواهم
نه گل نه خار به دامن، چه چیز می‌خواهم
چو شمع چیست درین انجمن مرا مقصود
چو آفتاب ز روزن چه چیز می‌خواهم
چو ابر و باد، چه سرگشتهٔ گلستانم
چو برق و مور ز خرمن چه چیز می‌خواهم
نه آتشم من و نه دودم و نه خاکستر
تمام عمر ز گلخن چه چیز می‌خواهم
مثال ماست که می‌گفت کودکی گریان
به مادرش، که بگو من چه چیز می‌خواهم!
سلیم چون به من از بخت بد به جز دشنام
نداد دوست، ز دشمن چه چیز می‌خواهم
سلیم تهرانی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *