رموز عشق بود سر بسر روایت ما
خوشم به صحبت عنقا، که غیر ازو عمری ست
کسی نیامده از جانب ولایت ما
به کینه جویی خصم از میانه ی احباب
کسی نکرد جز افتادگی حمایت ما
دو گوشواره ی عرشند بر هم ارزانی
فغان بی اثر و آه بی سرایت ما
سلیم شکوه چه حاصل ازو که گوهر گوش
شده ست پنبه ی آن گوش از شکایت ما
سلیم تهرانی