گل شب بو شود از نکهت زلفت گل صبح
چمن حسن تو از آب لطافت سبز است
بر رخت زلف بود تازه تر از سنبل صبح
عمر ما صرف هواداری شمع و گل شد
گاه پروانه شامیم [و] گهی بلبل صبح
جام عشرت منه از کف که خزان زود کند
نوبهار چمن عمر تو فصل گل صبح
زلف شام غمم از بس بود آشفته سلیم
شانه گیر است ز آمیزش او کاکل صبح
سلیم تهرانی