دلا تویی که به کار خودت گزیده خدا

دلا تویی که به کار خودت گزیده خدا
برای عشق بتانت نیافریده خدا
ازین عزیزی خود را قیاس کن که جهان
ترا فروخته چون یوسف و خریده خدا
وجود خاکی ما مهر سجده ملک است
به حیرتم که درین مشت گل چه دیده خدا
به تنگنای حبابی محیط چون گنجد؟
به دل ز قدرت خویش است آرمیده خدا
هوای وصل بتان است عیب دل چو حباب
براو ز لطف، ازآن پرده ای کشیده خدا
ز حرف وصل بتان آنچه گفته ایم به دل
شنیده و ز کرم کرده ناشنیده خدا
چو گل، سلیم همه پرده گر شود، رسواست
کسی که پرده ی ناموس او دریده خدا
سلیم تهرانی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *