آید پیاده گل ز گلستان به گشت ما
از کس مپرس آنچه به ما رفته زین محیط
از سطرهای موج بخوان سرگذشت ما
آسان بود شکست صف بیدلان عشق
یک ناوک از نگاه تو و هفت و هشت ما
رسوای کوی عشق چو خورشید محشریم
از بام آسمان، فلک افکنده طشت ما
نازد به اشک و آه دلم کوی او سلیم
چون ملک ری به آب و هوای طرشت ما
سلیم تهرانی