ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من

ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من
بود شکوفه ی پیری، گل جوانی من
چو تب مفارقت از من گزید، می میرم
که آتش است چو شمع آب زندگانی من
چمن به باد خزان داده ام، نمانده گلی
به غیر آبله در دست باغبانی من
مرا به گلشن وصلت رسانده، نیست عبث
به بال خویش چو طاووس، گلفشانی من
ز عمر تلخ، پشیمان شدم ز آب حیات
نصیب خضر رهم باد، زندگانی من!
سلیم، خون مرا می خورد چو آب آن گل
نتیجه ی عجبی داد باغبانی من
سلیم تهرانی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *