از او چو غنچه دل مستمند میروید
چنان ز عشق به دل داغ سوختن بردم
که بعد مرگ ز خاکم سپند میروید
ز آرزوی سر زلف او من آن صیدم
که هرکجا که نهم پا، کمند میروید
نصیب من دم آبی نشد ز همت من
چو سبزهای که ز جای بلند میروید
به هر چمن که گشاید سلیم زخم نهان
ز شاخ، غنچهٔ او هرزهخند میروید
سلیم تهرانی