میان تازهنهالان که سرو ممتاز است
ادای ز امر تبسم چو دید از لب تو
دهان غنچه ز هجرت چون چشم من باز است
ظرافتی که به طبع ظریف نازک توست
کرامت ازلی یا نشان اعجاز است
مرا که وصف تو شد کشف معنی مبهم
مگر به خط تو مضمون گلشن راز است
جمال تو گُل و منْ بُلبلِ نواسَنجَم
زبان طوطی ز آیینه نکتهپرداز است
اصولِ حکمتِ علمِ کلامْ را همه دم
لبت به خنده و چشمت به غمزه دمساز است
نهاد بر سر هر بیت، حرفی از نامت
سپندی، گرچه نه از لطف تو سرافراز است
سپندی سمرقندی