کنایت ها به آب خضر گفته

کنایت ها به آب خضر گفته
دهانش پیش لب امّا نهفته
مگر گلزار رخسار تو رنگی ست
کزین سان سرخی رویت شکفته
چه محرابی ست طاق ابروانت
که در هر گوشه اش مستی ست خفته
صبا را آستان روبی مفرمای
به مژگان باید آن درگاه رُفته
خیالی در سخن دُر سفت و آن شوخ
نمی گیرد به گوش دُرهای سفته
خیالی بخارایی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *