که دیده کرد روانش به آبروی تمام
سلامت است در این راه قاصدی که درست
بدان جناب رساند ازاین شکسته سلام
برفت ناله کنان دل ز کعبه سوی درت
که در محل ترنم خویش است سیر مقام
اگر ز حسرت جام لبت چو ساغر می
بغیر خون جگر طعمه ای خوریم حرام
خموش باش خیالی که درس نظم آن را
بجای شرح معانی بس است حسن کلام
خیالی بخارایی