لعل تو خنده بر شکر ناب میزند
سنبل شکسته خاطر از آن است در چمن
کز رشک سبزهٔ خطِ تو تاب میزند
خوش وقت نرگس تو که در عین سرخوشی
پیوسته در میانهٔ گل خواب میزند
در آرزوی خیل خیال تو هر شبی
باران اشک خانهٔ چشم آب میزند
روی از درش متاب خیالی به هیچ باب
چون مرد عشق لاف از این باب میزند
خیالی بخارایی