بیک نفس گره غنچه وا توانی کرد
حیات چیست جهان را اسیر جان کردن
تو خود اسیر جهانی کجا توانی کرد
مقدر است که مسجود مهر و مه باشی
ولی هنوز ندانی چها توانی کرد
اگر ز میکدهٔ من پیاله ئی گیری
ز مشت خاک جهانی بپا توانی کرد
چسان به سینه چراغی فروختی اقبال
به خویش آنچه توانی به ما توانی کرد
حضرت علامه محمد اقبال رح