آرام گر نیابم، فریاد گریه زاری
گویم کرا، حقیقت ، واقف نه راز حالم
حیران بسی بماندم، فریاد گریه زاری
صد صد خیال در دل، آید زدرد دلبر
سوزم چنانچه مجمر فریاد ، گریه زاری
هُو هُو بکن تو باهُو، خواهی وصال دوست
من غیر وصل خوارم ، فریاد گریه زاری
در دل هزار دردست، لیکن بکس نگویم
گویم کرا چه جویم، فریاد گریه زاری
سوزش بسی ست در دل، یار دگر ندارم
شب و روز بیقرارم، فریاد گریه زاری