پُر بیم از درایِ جدایی شده دلم
شب ها نگاهِ من به درِ خانه مانده است
دلواپسیِ کی تو بیایی شده دلم
چون مرغِ بسته بال و پرِ مانده در قفس
محتاجِ لحظه هایِ رهایی شده دلم
در خواب چیغ می زنمت پشت ابرها
آوازه خوان این که کجایی! شده دلم
در مِه، ز رویِ شانه رها کن تو شالِ سرخ
دق ات شدم، به شانه نمایی شده دلم
محمد اسحق فایز
۷ ثور ۱۴۰۰
کابل