به فهمِ سبزِ شکوهمندِ شاخه ها سوگند!

به فهمِ سبزِ شکوهمندِ شاخه ها سوگند!
به نی نوایِ غریبان و کودکانِ وطن،
که پا برهنه و نومید و گرسنه سرگردان،
به جاده ها به تقلایِ نان می گردند،
که بی پناهیِ من خوابِ آینه یی نشکست!
٭٭٭
” معاشران گره از….” تارِ خام باز کنید،
که امشب از دلِ تاریکِ هر تعلقِ تان،
صبور و بی پروا،
به بالِ خاطرِ پروانه هایِ دلتنگی،
به پاسداری یارانِ رفته منشینم،
که ذهنِ شان دگر از یاد برده یاران را.
رها شدیم اگر از جدال با غمِ نان،
به افتخارِ تنوعِ شادیانهٔ تان،
دو باره سویِ “گلِ سرخ” مان، به کافه روم،
پیاله های پریشانی ام به سر بکشم،
که تا غمِ نفسِ بی غمیِ تان شکنم.

محمد اسحق فایز

پیاله هایِ شما چایِ تلخ هم دارد؟
۹ سنبله ۱۴۰۱
کابل

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *