در پشتِ میزِ کافه ز سر گفت و گو شوی
خاموش و تلخ رفتی و دیگر نیامدی
تا پیشِ رویِ پنجره ها جستجو شوی
ماندی که برف بارد و شهرم شود سپید
ماندی که با تفاهمِ شب، روبرو شوی؟
در بوی و رنگِ قافیه ها گل زدی که باز
از بهرِ شعرِ بی برِ من، آبرو شوی
با چشم هات زل زده ای سالها مرا
تا یاد هایِ گمشده را رنگ و بو شوی
در جنگ با ضمیرِ خودآگاهِ من همیش
ماندی که با روایتِ من، مو به مو شوی
محمد اسحق فایز
۵ دلو ۱۳۹۹
کابل