سایه شعریست که حالا به یادم نمانده

سایه شعریست که حالا به یادم نمانده

دفترچهٔ سربستهٔ آمالِ خودت باش
بیرون مرو از خویش، بیا مالِ خودت باش
در حسرتِ اقبالِ بلندِ چه کس استی
حیران مشو آیینهٔ اقبالِ خودت باش
غمناک مکن خاطرِ شادانِ کسی را
در فکرِ نکو نامیِ احوالِ خودت باش
تاریخ به دنبالِ تو آیینه نچیند
روشن شو و پیوسته به دنبالِ خودت باش
کس نیست تو را پَر بدهد، بال کشاید
پرواز بلند است، پر و بالِ خودت باش
بیداریِ تو روز و مه و سالِ کسی نیست
یعنی که شب و روز و مه و سالِ خودت باش
چون سروِ تهی بر، چه به افلاک زنی سر؟
چون خوشهٔ گندم شو و پامالِ خودت باش

محمد اسحق فایز

۲۴میزان ۱۳۹۷
کابل

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *