زمین افسرده انسان کو؟
صدا در خاکِ گوش هوش کس اینجا نمیروید
سرودِ ارغنونیهای فریادِ عدم در سودِ سودای نفس فرسوده میبینم
سزاوارانِ سر بر دارِ این افشانغبارآگین فضای سرد
سوار ناخودیها از روانآباد خود دور اند هی دور اند
مگر اینجا
زمان این لاابالِ رادپرورراهِ فرماندِه
دراین دشمننشینآباد مهمانکش
جوانمردانه در گیر است
ایا ای قبهافرازان رنگآیین خونآشام!
ایا سرمایهآشوبانِ آفتکیش مرگاندود
ایا ای تلخکارانِ سنانبردوش زهرآلود
ایا ای سایهآرایانِ آتشرنگ
گزینپردازشِ سنگین رنگینگامِ ادوارِ چکاد آفرینش کیست؟
که در تبخیر شب خورشید دلگرم دگرگونیست
ایا ای پویهپردازان استدلال!
ایا ای آشنایان تجردساز تشخیصمند
ایا ای ناسوارانِ سوارِ هیچ در حسرت
ایا ای غایتآرایان بیمنظور
فراسوی قیامت در کران آنسوی آدم چیست؟
حیاط حرمت مرگ است یا دوران دلداری؟
ایا فرشیدورد ای درد!
رواج رنج رنجوریست میدانی!
شرنگِ خاطر ما
بر فراز گردشِ گردونِ گردشگر نمیپیچد
عجب حیرتگرِ شوخ است این هستی
که در رفتن تجسم کرده اندام رسیدن را
ایا ای کهکشاندل گویشانِ آفتابامیال
ایا ای درد دانایانِ گامآهنگ جوشانروح
شکرکاران شیرینکام روشنساز در تشکیل این تبعیدگاه تعقید تبعید اند
کجایید آی ای آوازبانانِ کنارنگ سحر بر دوش!
کجایید آی ای آسودهسانسازانِ سازآواز!
کجایید آی ای آزاربرداران زرینخو!
طنین موج آغاز است و این گویهنگوها گفتمان در گفتمان در گفتمان درگیر تردید است و تردید است و تردید است…
شما را و خودِ خود را
آدم را
بیاغازید انسان را که فرجامی نمیبینم
هلال فرشیدورد
از مجموعهشعر: نگوگویهها