شاغَرّانی در نمایی شاعری
آبرویِ شعر را دزدیدهاند
این خوداستادانِ شاغَر ای دریغ!
دستوپایِ واژهگان ببریدهاند
هرکجا این شاخَرانِ غمدرون
بر لباسِ پاکِ شاعر ریدهاند
شاعران دور از نگاه این و آن
شاغَران را بس مریدان دیدهاند
ای برادر شاعران را صف جداست
شاخران با شاغَرّان همایدهاند
آفرین بر شاغَرّان روزگار
شاغَری را شاخرانی کردهاند
روزگار شاخری در رونق است
امتیاز شاغَرّان در جَق جَق است
در چمنزاران شعر و شاعری
شاخران با شاغَرّان در جستوخیز
شاخرانی شاخ در شاخاند و لیک
شاعران پیوسته در رنج و گریز
بهر هر صیدی که میآید برون
شاغَرّان چنگال و دندان کرده تیز
شاعران “پهلو به خاک نامرادی میزنند”*
شاخران بنشسته در بالای میز
روزگار شاخری در رونق است
امتیاز شاغَرّان در جَق جَق است
شاغَرّی از شاخری بسیارتر
از سغلگویان چهگویم بیشتر
سرخط اخبار اشغار است و بس
هرکجا در آستین مار است و بس
ای عروضی، پیشبینی کردهیی
شاخران را جنسِ چینی دیدهیی
گفته بودی با گذشت روزگار
شاخران و شاغَرّان دریک قطار
میرسد روزی که دریک آزمون
قبلِخود اشغارشان در خاک و خون
باشد اینشاخرشغرگویان شیک
رونق بازارشان در تاک و تیک
روزگار شاخری در رونق است
امتیاز شاغَرّان در جَق جَق است
اعتمادِ شاخرانِ روزگار
سقف بَدرَفتِ جهان را کرده غار
تا شَغَرهای جهانی گفتهاند
خرسها را هرکجا دلبستهاند
روزگاری شاغَرّی گل کرده است
شاخرک خود را چو بلبل دیده است
شاغَرّی در شاخری پنهان شده
شاعری زین کارها حیران شده
من چهگویم از روابطهای شان
از شَغَرها و ضوابطهای شان
خودشما مصرفگران شاغَرّان
شاغَرّان مصرفگران شاخران
ای دریغا شعر! ای خون دلم
ای بیابانگردِ مجنونِ دلم
زیر آوارِ شَغَر جا ماندهیی
غیر ما همسرنوشتی دیدهیی؟
ه، ف
کابل: ۲۰۲۱