قلبت که می‌زند، سر من درد می‌کند

قلبت که می‌زند، سر من درد می‌کند
این روزها سراسرِ من درد می‌کند…

قلبت که… نیمه‌ی چپ من تیر می‌کشد
تب کرده، نیم دیگر من درد می‌کند!

تحریک می‌کند عصب چشم‌هام را
چشمی که در برابر من درد می‌کند…

شاید تو وصله‌ی تن من نیستی، چقدر
جای تو روی پیکر من درد می‌کند!

هی سعی می‌کنم که تو را کیمیا کنم
هی دست‌های مس‌گر من درد می‌کند

دیر است پس چرا متولد نمی‌شوی؟!
شعر تو روی دفتر من درد می‌کند…

نجمه زارع

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *