تنهاترم… تنهاتر از تنهای بسیاری
اندوه من از جنس آدمهای دیگر نیست
پوشانده روحم را غم زنهای بسیاری
دلبستگی، زیبایی ظاهر فریبی داشت
آلوده شد اینگونه دامنهای بسیاری
احساس من دست از سرم ای کاش برمیداشت
بر دار رفت از عشق، گردنهای بسیاری
آوارهی دردم تمام شهر را پُر کرد
از خانهام برخاست شیونهای بسیاری
این روزها دیگر به دشمن احتیاجی نیست
دارم به نام دوست، دشمنهای بسیاری
لیلا مهذب