قدِ خاموشی ِ یک زیرگذر ، غمگینم

قدِ خاموشی ِ یک زیرگذر ، غمگینم
مثل گنجشک که خورده به سِپر، غمگینم

رفتم از دست و نیاورد به دستم، دستی…
من ازین دست ” مکرر” ، چه قَدَر غمگینم

سرو ماندم که جگر گوشه ی پاییز شوم
طلبیدند فقط سایه و بَر، غمگینم…

سگی آن توست که هر روز ، مرا می گیرد
چه خبر آینه جان؟- هیچ خبر! غمگینم!

سرد و گرم است زمینی که در آن می شکنم
آه… تقصیر ِ کسی نیست اگر غمگینم!

من به اندازه ی تنهایی ِ تن ها ، زخمم
مثل ِ یک فاحشه ی تجربه گر غمگینم…

زندگی ِ سگی و صبر ِ عظیم ِ شتری
یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم…

طاهره خنیا

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *