من هاشمم! که کارگر کارخانه ام

من هاشمم! که کارگر کارخانه ام
با یک زن و چهار پسر، چند دخترِ…
بی اتّفاق خاص به جز مرگ مادرم
بی هیچ عاشقانه و بی هیچ خاطره

در مُردگی دائمی خود شناورم
از ذرّه های زنده ی خود کار می کشم
تا شب، غرور له شده در کارخانه ام
تا صبح، پشت پنجره سیگار می کشم

سید مهدی موسوی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *