خسته تر از هرچه بگویند درست و غلط

خسته تر از هرچه بگویند درست و غلط
توی سرم بود نباشم که نباشم فقط

خسته ِ تر از لمس ِ جنون در دل وابستگی
خسته تر از خسته تر از خسته تر از خستگی

خسته تر از منتظرش ماندم و تأخیر کرد
خسته تر از کرم که در پیله ی خود گیر کرد

خسته ِ تر از آدم بی سیب! درون بهشت
خسته تر از گریه ی تاریخ بر این سرنوشت

خسته ِ تر از رنج جهان، روی لب ِ ساکت…
خسته تر از محو شدن داخل یک رابطه

خسته تر از تجربه ی نقطه ِ ی پایان خط
توی سرم بود نباشم که نباشم فقط

خسته تر از اشک که در هیچ غروبی نبود
اینکه بگویند که او آدم خوبی نبود!

گم شده ام از همه، پیگیر مکانم نشو
هرچه که گفتند و شنیدی نگرانم نشو

هیچ به جا مانده در این رابطه از من فقط
توی سرم بود فقط رفتن و رفتن فقط

در ته دنیام به تنهایی خود دلخوشم
خسته ام و هرچه که احساس کنم میُکشم

من سر حرفی که زدم هستم و می ایستم
مطمئنم مال تو و هیچکسی نیستم..

سید مهدی موسوی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *