می دو ساله به لب های یار من نرسد

می دو ساله به لب های یار من نرسد
گل پیاده به گرد سوار من نرسد

چها نوشته ام از بیخودی به نامه ی شوق
خدا کند که به دست نگار من نرسد!

دلم همیشه ازان همچو بید می لرزد
که چشم زخم خزان بر بهار من نرسد

ز شوق وصل تو خمیازه در دهان دارم
چو گل ، شراب به داد خمار من نرسد

مگر به شیشه‌ی ساعت کنند بعد از مرگ
که دست صرصر غم بر غبار من نرسد

حدیث شوق به مکتوب تا به چند سلیم
نویسم و به فراموشکار من نرسد

سلیم تهرانی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *