خوشخوش به کوی عشق درون میکشد مرا
هرجا که میگریزم از این فتنه، ناگهان
عشقت عنانگرفته برون میکشد مرا
من دل نمیدهم به لب و چشم او، که یار
گاه از فسانه، گَه به فسون میکشد مرا
بر خاک آستان تو گریَم به خون دل
چون خاک میدواند و خون میکشد مرا
«شاهی»! به کوی عشق مکن بعد از این قرار
کاین دل به گوشههای جنون میکشد مرا…
امیر شاهی سبزواری